JustPaste.it

بررسی تقلیل هستی به داده!

User avatar
Mahdi Salem @Mahhdy · Feb 8, 2023 · edited: Feb 11, 2023

مقدمه

هستی چیست؟ آیا می توان برشی معین از هستی بودگی را (تصویر یک لحظه از هستی به تعبیری که ما میشناسیم و در کیهان خود متجلی می بینیم) در یک ابجکت جیسون json object که خطوط شمارایی از زوج های نام/ارزش (Name/ Value Pairs) هستند بازنویسی کرد؟

اگر هر شی فیزیکی را، (در تمایز با اشیای دیگر فیزیکی) چیزی بدانیم که قابلیت توصیف فیزیکی دارد. به تعبیر دیگر قبول می کنیم ویژگی ها و توصیفاتی (Names) هستند که با تخصیص کمیاتی (ارزش هایی Values) به آن ها، تمامی اشیای فیزیکی را از یکدیگر می توان متمایز کرد. بنابراین و بنا به اصل پایستگی فهرست شمارایی از این اشیا و عناصر فیزیکی وجود دارند که دارای ویژگی هایی هستند که هر ویژگی حاوی ارزشی ویژه برای آن هاست. با قبول اینکه خود جایگزیدگی و مکان نیز یک ویژگی متمایز کننده محسوب می شود، چینش و پراکنش این اشیا و ذرات در آن برش از هستی خود بر روی این داده-شی به خوبی قابل تبیین است. 

با این توضیحات می توان قابلیت توصیف آن بخش مشاهده پذیر و کمیت پذیر و تمایز پذیر یک برش زمانی از هستی را توسط یک آبجکت جیسون (داده-شی) قبول کرد. 

آیا هستی، حتی همین هستی فیزیکی تنها همین موارد *-مشاهده پذیر و **-کمیت پذیر و ***-متمایز کننده است؟

  • این داده-شی قابلیت های دیگری نیز دارد، می توان در آن بخشی را به ذخیره ی روابط، قواعد و ویژگی های مشترک و عمومی هستی نیز اختصاص داد. مواردی که در هر برشی از هستی تغییر نمی کنند! بیایید این قسمت را فراداده (Metadata) و یا داده های مستقر در سرداده (Header)  بنامیم. 
  • چالش دیگر، آن بخش از هستی است که برانگیخته نشده و در حالت سوپر پوزیشن قراردارد و نمی توان کمیتی را به آن تخصیص داد! برای این موارد هم می توان،
    1. روابط تعیین کننده ی بروز و ظهور آن ها را به عنوان آشکار کننده های در زمان نیاز آن ها دانست. یعنی Function های فراداده و یا روابط بین سایر ویژگی ها بر اساس آن روابط فراداده ای از سایر ویژگی ها قابل استنتاج و استخراج باشد. 
    2. یا کمیت آن را به شکل رابطه ای (Function) در مقابلش نمایش داد. چرا که ارزش ها خود می توانند داده-شی دیگری باشند و یا قواعد و روابطی باشند و یا ماتریس باشند و یا سایر اشکال داده ای داشته باشند! در این حالت، ضرایب و توابع متغیری در هر برش می توانیم داشته باشیم که لزوما تکراری و یکسانی توابع فراداده ای را نداشته باشند!
  • چالش دیگر، آیا می توان مواردی مثل حرکت را که ویژگی های ارتباطی و روابط بین سایر ویژگی ها هستند و قابلیت برداشت لحظه ای و برشی ندارند، به صورت ویژگی نشان داد؟ خود این موارد چگونه ذخیره سازی خواهند شد و چگونه قابلیت تعین خواهند یافت! ( با توجه به اینکه در مشتق گیری با از دست دادن داده ها و نادقتی در محاسبه و تخمین روبرو هستیم) نادقتی و از دست رفتن داده، خود در نهایت به تعبیری عدم امکان ذخیره کردن کامل هستی در یک شی داده می تواند باشد. 
    1. آیا برای مثال، شتاب اولیه و یا سرعت اولیه خود ویژگی یک شی خواهند بود؟ یا تنها جایگزیدگی/ مکان شی است که جز ویژگی های آن شی در آن برش هستند! 
    2. آیا یک قابلیت زمینه ای به نام حرکت و سرعت به شکل عمومی برای تمامی اشیای هستی وجود دارد و تنها مقاومت در مقابل آن به عنوان ویژگی قابل ثبت است. و این مقاومت از خود ویژگی ها بر اساس روابطی قابل محاسبه است. 
    3. آیا چیزی مثل حرکت اثر توپولوژی و امری بروزیافته و عارض شده است و خود توسط بقیه روابط و ویژگی ها به دست خواهد آمد. 
  • آیا خود فراداده ها، از تعین و قطعیت و خطی بودن برخوردارند؟ برای مثال آیا مواردی رابطه ای که غیر جبری هستند و در هستی وجود دارند، برای مثال عدد پی یا عدد نپری که اعدادی گنگ هستند. مشکل ساز نمی شوند! یعنی بسته نبودن و قطعی نبودنی که حاصل این گنگ بودگی هست، به حذف اطلاعات و عدم قابلیت ذخیره سازی آن ها می انجامد، به شکلی که به نظر می رسد، مواردی باشند که نتوان در این نگاشت گسسته از هستی آن ها را جای داد! 

....

به نظر نمی توان کامل و بدون فروکاست هستی (برشی از هستی) را به شکل داده ای و در قالب یک داده-شی بازنمایی کرد و هنوز عناصر تصمیم ناپذیر و یا از دست دادن داده ها در این میان اجتناب پذیر باشند! با اینکه تقریب و تشابهت خوبی دارد. 

...

در نهایت با قبول ضعف ها و امکان از دست رفتن اطلاعات، نمی توان کل این شی -داده را به صفر و یک هایی که به شکل ترتیبی و در ابعادی متناهی قابلیت ذخیره سازی هستند بازنگاری کرد! 

یعنی به شکل خلاصه آیا ماتریسی چند بعدی از صفر و یک ها یک نگاشت نسبی از برشی مفروض از هستی را به دست نخواهد داد؟ 

 

با قبول این تقلیل گرایی داده ای، هنوز شدن و سیروریت، موجه سازی نشده است. چرا شی-داده هایی سری مانند و یا در قالب یک بلاک چین (فقط خواندنی-فقط افزایشی) باید داشت؟ چه عنصری، رابطه ای، نیرویی یا رانه ای، این رانش و رنبش و پرش! را ایجاد می کند و توضیح می دهد! 

آیا اصلا چنین تغییری و شدنی و سیروریتی در هست وجود دارد و یک حقیقت هستی شناختی است! یا نه این تنها برداشتی و درکی ناشی از وجود ناظر/ناظرانی است که خود اشیایی/ صفر و یک هایی از این ماتریس/ شی-داده هستند و به یک موضوع معرفت شناختی و مرتبط با نسبی بودن و ضعف و موقعیت ناظر مرتبط می شوند. 

 

ایده های شدن

1- برش بعد نتیجه ی هم کنشی وضعیت برش قبلی است. یعنی همبستگی در وضعیت قبل حوادث (وضعیت) بعدی را نتیجه می دهد و نه رابطه ی طولی و مستقیم بین برش های زمانی زمان

2- برای رفتن از قبل به بعد، باید پردازشگری و محملی برای شدن باشد. نظیر کامپیوتر که پردازشگری دارد.  (اصول پردازشی در کامپیوتر بر اساس وجود جریان برق و انرژی در سخت افزار، حرکت و شدن و محاسبات کامپیوتری را ممکن می کنند. مشابه چنین چیزی در هستی چیست!)

3- آزادی عمل انرژی در هستی سیالیت و آزادی عمل حرکت و شدن است. نظیر جریان برق و الکتریسیته در مدارهای کامپیوتری

4- حرکتی مثل افتادن هست، که خود این جریان و انرژی حرکت مستتر در آن است. همانی که به مثابه آنتروپی می شناسیم. این انرژی در بستری از تنظیمات و مدارها و دستگاه های منطقی و اصول موضوعه به نقش و نگاری و طرحی و طرح واره ای می انجامند که ما به مثابه هستی و شدن درک می کنیم.

5- خخخخ

 

سوال امروز من:

در بحث علیت و سیر تغییرات، چیستی/ چگونگی تغییرات چه / چقدر اهمیت دارد؟

آیا بحث و سوال از علیت یعنی چگونگی تغییرات و مربوط به جنسی و شرایطی از اثر است که قاعده ای را نمایندگی کنند؟ مثال وضعیت شرطی در یک بیان منطقی؟