متن های پراکنده
تعبیری فیزیکالیستی از محرک لایتحرک!
همون محرک بلاتحرک ارسطویی، مشکلش بلاتحرک بودنش هست! یعنی چیزی روی چیز دیگه اثر داشته باشه، اون چیز دوم هم روی قبلی اثری داشته! مگر بگی دومی هیچ بوده! یا فاقد اثر بوده! یا نه بسیط بوده! یا غتی بوده و بالقوگی نداشته! یعنی فقط اثر می تونه بذاره نه اثر بپذیره... باز هم خیلی سخت می شه. الکترون وقتی تو لامپ و بقیه ی رساناها می ره، به یک معنی تغییری نمی کنه. چون همه ی الکترون های عالم مشابه هم هستن و یا قول جان ویلر جهان از یک الکترون تشکیل شده! ولی از یک نظر دیگه الکترون با سرعت بی نهایت در عالم در حال حرکت هست و همه جا همزمان قابل دیده شدن هست. میدان فرموینی الکترون! معنی تغییر و حرکت ارسطویی، بالقوه و بالفعل شدن هست. در این جا جایگزیدگی اگر یک بالقوه بودنی باشه، یا حالت برآمدگی و خفتگی امکان هایی برای الکترون باشن، خوب اون بسیط یا غنی بودن و در نتیجه عدم تحرک (لایتحرک) بودن نقض می شه! ولی در هر حال می دونیم این ها عوارض ظاهری ماده / الکترون هستن! و هنوز الکترون از اون جهت که الکترون هست تغییری نمی کنه!
تعبیری فیزیکالیسی از شدت و ضعف وجودی داشتن ماده!
تعبیری و تفسیری آزاد به شکل فیزیکی و فیزیکالیسی از تشکیک وجود ملاصدرا (شدت و ضعف وجودی داشتن)
اگر تحویل گرایی (Reductionist) را نپذیریم و قبول کنیم بروزیافتن (Emergence) و سوپروین (Supervenience) شدن توضیحات بهتری از واقعیات جهان طبیعی هستند، ما در اصل به افزوده شدن ویژگی هایی جدید برای ماده اشاره می کنیم. یعنی ماده ها در سیر شدن ماده تر می شوند و قابلیت پذیرش ویژگی ها و مشخصه های بیشتری را کسب می کنند. هنگامی که ترکیب خاصی پیدا می کنند، یا آرایش ویژه ای را می گیرند یا عملگر خاصی بر آن ها اعمال شود. در طبق این دیدگاه (Non Reductionist)، شیمی آلی و بنزن ها ویژگی هایی می گیرند که به طور کامل با شیمی عمومی و به تبع با فیزیک کوانتومی قابل توضیح نیستند! یا هوشیاری و آگاهی و حالات ذهنی داشتن و قصد مندی و درباره ای بودن و رفتار منتج از دلیل و توان برهان آوری و استنتاج به سطوح شیمیایی و فیزیکی صرف (آنگونه که در علومی به این نام ها می شناسیم) تقلیل پذیر نباشند. حال توگویی حتی اگر تفکیک علوم نام گذارانه باشد و وحدتی در علوم هست و همه ی آنها به ماده سرکار دارند، ولی ماده ای که خود شدت وجودی و دامنه ی توضیح پذیری مختلفی می پذیرد! با این وجود می توان موجه کرد اگر ویژگی های جدید وجود دارند و رفتاری جدید با مدلی ساده تر و دقیق تر قابل مدل سازی است چنین تفکیکی و تقسیم کاری و تفکیک علوم و حوزه های عمل آن ها در مدل سازی رفتار طبیعت موجه است.
با چنین تعبیری، آن ترکیب یا آرایش از ماده که برای توضیح کامل چیستی، رفتار و کنش آن، در سطوح مختلف، فهرست بیشتری از ویژگی ها لازم باشد، ماده تر است! یعنی به تعبیری شدت وجودی بیشتری دارد.
طبیعی است، اگر چنین افزونگی ای موجه نباشد و واقعا سطوح غنی تر و پیشرفته تر (پیشتررفته) با سطوح پایه ای تر به کاملی توضیح پذیر باشند. یعنی تقلیل گرایی موجه و دیدگاه گویایی از واقعیت هستی باشد. تفکیک فوق الاشاره اسمی و اعتباری خواهد بود.