JustPaste.it

کمال یا نقص، کدام توجیه بهتری از سیروریت در هستی است؟

User avatar
Mahdi Salem @Mahhdy · Feb 8, 2023

خطا و کامل نبودن به مثابه دلیل اصلی هستی و شدن

بحث نقش مطلق و کامل نبودن در شدن، و وجود و تحقق هستی. به تعبیر دیگه نقش خطا یا عدم قطعیت و نوعی از محدودیت در اون. آیا این موارد و نظایر اون به عنوان دلیل می تونن آغازِ شدن و یا آغاز شدن و یا سیروریت و چگونگی اون رو توضیح بدن؟ 

در یک مقابله ی فرضی(دوگانه سازی) ، اگر بگیم مثلا هستی از:

  1. یک کامل بودن و یا متعالی بودنی حاصل شده، (perfection)، مثلا هستی حاصل یک طرح و نقشه و قوانین و قواعد تخلف ناپذیر و بدون نویز در یک بستر مطلقا تخلف ناپذیر هست!
  2. از خطا یا ناکامل بودن حاصل شده، (Imperfection) مثلا هستی به شیوه ی درک شدنی توسط ما عارضه ی خطا و نویز و کامل نبودن قواعد هستی هست!

من تو ذهنم اومد اتفاقا خطا می تونه کاندیدای بهتری باشه! بخواهیم فنی تر بگیم البته می شه "شدن و ظاهر شدن و عارض شدن هستی" رو به متغیر ازاد داشتن، وجود تابع تصادفی و یا تصمیم ناپذیری ذاتی سیستم و نظایر اون هم ارجاع کرد. در هر حال کمال مطلق به نظر به یک تکرار خطی بی نهایت، بی معنایی عجیب و  یا رباتیکی می انجامه، ولی حدی از خطا و یا دقت ناپذیری (فرضا خود عدم قطعیت) اتفاقا می تونه سازنده باشه یعنی اعوجاجات و طراحی ها و شدن جالب و بدون پیش طراحی ازش دربیاد.  کمال مطلق یک یگانگی و استقرار و خشک بودنی توش داره! این به طراحی هم بر می گرده! هم طراحی و هم اتفاقا یک سیستم منطقی و دستگاه حلی که امکان غلط نداشته باشه! یا داشته باشه! بحث باز شدن یا بسته موندن "سیستم هستی" در این موارد هم مهم هست، که باید بررسی بشه! تلقی باز پیدا شدن از هستی واقعا غیر قابل درک می شه! مگر بحث متغیر آزاد و این ها بیاد تو بازی که مشابه خطا عمل کنه. 

 

  • خطا که ساده هست، چرا تعادل میدان ها به هم خورد، به دلیل راه داشتن و ممکن بودن خطا. یا چرا از هر 10 میلیارد ذره یکی از پادذره بیشتر اومد! از خطای ممکن در نظم مکنون میدان های کوانتومی
  • عدم قطعیت، عدم قطعیت دامنه ی بازی برای تغییرات ازاد می ده، نوعی از آزادی عمل و نادقیق بودن که در تکرار و یا فاصله همین میزان بسیار کم طرح های عجیب و بسیار قابل توجهی بسازه. بحث جابجایی پذیر نبودن پارامترها و نامساوی ها
  • محدودیت، این مورد هم جالبه، فرض کنید محدودیت انتقال اطلاعات و یا محدودیت اثرگذاری از راه دور داریم، یا حتی تاخیری در این زمینه داریم. یا محدودیت در کوچک شدن و تقسیم شدن! این محدودیت ها، دامنه ی اثر همه ی اشیای عامل رو بر هم محدود می کنن. این محدود شدن اثرات و در هم کنش و بر هم نهی ها، امکان آزادی عملی رو برای اجزای سیستم بوجود میاره که در یک حالت و تفسیر کامل موجبیتی و متعین (بدون آزادی عمل) نیست. 
  • متغیر آزاد، وجود متغییری با دامنه ی تغییرات آزاد، یا تعین ناپذیر یا با رفتاری ذاتا تصادفی
  • اعداد گنگ، اگر اعدادی و متغیرهایی نظیر عدد پی، یا عدد نپری و نظایر آن، رابطه هایی حقیقی باشند و گنگی آن ها ذاتی باشد! اثر آن در تحقق هستی به شکل متغیر تصادفی یا نادقیق بودن عمل می کند و دامنه ی آزادی برای غیر یکنواختی حرکات بوجود می آورد.
  • ابهام و نا دقیق بودن، هر نوع ابهام و نا دقیقی حقیقی، ضروری و یا نا سازگاری تعریفی ، یا عدم تجانس ذاتی 
  • نویز noise، اثر یک نادقیق بودن و صیقلی نبودن و یا کاملا بسیط نبودن بستر تغییرات
  • تفکیک‌ناپذیری، نننن
  • از دست دادن داده data loss از جمله در معادلات دیفرانسیل و مشتق گرفتن‌هایی که اپسیلون انحراف خواهند داشت
  • بازگشت ناپذیری، اگر توابع با دقت کامل بازگشت پذیر نباشند و یا مثل فشرده سازی در بازگشت از توزیع احتمالی برخوردار باشند که از دست رفتن داده‌هایی را موجب شود. این تعبیر خوبی از ناکامل بودن است. 
  • نامساوی ها، اگر نامساوی هایی نظیر نامساوی کوشی-شوارتز تعریفی حقیقی از ظرفیت های جهان بدهند! 
  •  
  •  

ایده های مشابه و تقویت کننده

مشابه این تقابل مفهومی "کامل یا ناکامل بودن" و اینکه کدام کاندیدای بهتری در توضیح دادن درک شهودی ما از هستی و سیروریت آن است، مشابه آن، می خواهم از تقابل و تناسب 1- ضعف (ترس و تسلیم) یا 2- قدرت (جسارت و شجاعت و جنگاوری) در تشکیل جوامع و گردهم امدن انسان‌ ها حرف بزنم. به نطر اینجا هم، پذیرش و تسلیم و نگرانی و ترس، که مقولات نا مطلوب تر و کم تر ارزشی ای هستند، کاندیداهای بهتری برای توضیح و توجیه گردهم آمدن و تشکیل شدن جوامع باشند. اینجا شاید قضیه ساده تر باشد، هرم قدرت و هرمی بودن قدرت و برخورداری ایده ی واضحی برای این انتخاب به دست می دهند و این تصورا قابل تصدیق است که، اگر همه جنگنده باشند و کوتاه نیایند، پس جمعی شکل نمی گیرد و بازمانده ای در میان رقابت های جدی نخواهد ماند! تا گروهی تشکیل شود و قوانینی برای انسجام بخشی بین آن ها و "تامین مدنی" منافع اصحاب قدرت پیش روی بگذارد. 

در هستی و به تعبیری طبیعت چطور؟ در فرگشت ما می دانیم، اتفاقا برعکس است، یعنی قوت به مفهوم سازگاری و شایستگی کاندیدای بهتری است، اینجا مفهوم ارزشی تر، تبیین بهتری از مسئله ی پیش روی، یعنی تنوع انواع و تغییرات تدریجی افراد به دست می دهد. ولی این یک سوی قضیه است. اتفاقا اصل داستان در کپی شدن ناقص و تکثیر نادقیق ژن ها و خود تک سلولی ها است. اگر همه چیز به دقت و کمال مطلق پیش می رفت، اصلا تنوعی و شکلی از شدن و متکثر شدن نداشتیم! بنابراین اینجا نیست، موتور اصلی و توضیح دهنده ی اصلی، پرش و تغییرات و نقص در تکثیر (کلونینگ) است که توضیح دهنده ی سیروریت و تغییرات و حیات و نظایر آن است. 

در لحظات اولیه ی شکست تقارنی میدان ها چطور! اگر همه ی ذرات حاصل یک گونه بودند یا تقارن به شکل نامتعادلی نمی شکست، یعنی خود میدان ها سوپر ایزومورفیک و سوپر ایزو متریک و سوپر سیمتریک نبودند، یا شاید حتی اگر این بر هم افتادگی میدان ها اگر کامل می بود! آیا امکانی برای شکست این تعادل فعال و پیروزی گروهی از آن ها بر گروهی دیگر از ذرات می بود؟

به نظر اینجا باید مشکلی و غیر خالص بودنی و یا نا کامل بودنی بوده باشد! تا قضیه قابل درک تر باشد. والا مطلق و طبق برنامه ریزی دقیق بودن به نظر تخیلی تر و محتاج تعهدات معرفتی عمیق تر و بیشتری است.