JustPaste.it


لحظه ای درنگ! تا فردا خجل نباشیم...



تولی و تبری



این روزها که سپری می شود، حال و هوای دلم جور دیگری است. امسال هم محرم و صفر تمام شد و ربیع با مژده فرارسیدن بهار، تلنگری است که آیا دلت نیز بهاری شده است؟! ...



«این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است»



این کلام امام خمینی(ره) است که شاید بارها آن را شنیده باشیم. اما تا بحال به معنای واقعی این سخن اندیشیده ایم؟! محرم و صفر دو ماه متوالی است که در آنها به عزاداری برای آل الله می پردازیم و در عزای ایشان به سوگ می نشینیم.



دو ماه که با آغاز آن داغدار مصیبت های کربلا می شویم و با پایان آن از فراق پیامبر رحمت ناله می زنیم که بار پروردگارا «إنّا نشکوا إلیک فقد نبیّنا». این دل شکستن ها و این اشک ها و ناله ها گرچه دل را غمین می کند امّا آن را جلا نیز می دهد که سنگ تا سوزش آتش نبیند گوهر نمی گردد. ذکر و یادآوری مصائب اهل بیت در این ایّام بهترین وسیله ای است که مسلمانی خود را محکی بزنیم و دوباره آن را بیدار و زنده کنیم تا یادمان نرود در کجای تاریخ ایستاده ایم و چه وظایفی بر دوش داریم.



محرم و صفر ایّامی است که چراغ دلمان را برای یکسال در پیش رو روشن کنیم تا مبادا در تاریکی های غفلت و گمراهی گم شویم. مبادا یادمان برود که در کربلا چه گذشت که «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» شعار همیشه اعصار است و کوفیان در طول تاریخ کم نبوده و نیستند و مبادا یادمان برود که فلسفه اربعین چه بود که پاسداشت آن نشانه ایمان شمرده شده و مبادا یادمان برود که امام حسن(علیه السلام) چرا صلح کرد تا معاویه های روزگارمان را بشناسیم و اسیر مکر و تزویر شیطان های درونمان نشویم.



و مبادا یادمان برود زمین تاب نمی آورد مصیبت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را و فراموش نکنیم و اشک ها و ندبه های شبانه روزی پاره تن پیامبر(صلی الله علیه و آله) را که جفای مردمان را با خون دل دید. مبادا یادمان برود که غربت، تنها به بی بارگاهی مزار نیست، غربت به تنهایی و هجران از یاران و اصحاب نیکوست.



فراموش نکنیم هشتمین اختر با قدومش ایران را گلباران کرد و مبادا فراموش کنیم که شرط ایمنی از عذاب در دژ مستحکم «لا اله الاّ الله» جز پیروی از ولایت نیست. محرم و صفر بهترین فرصت بود تا مسلمانی مان را زیر و رو کنیم و به قول امروزی ها up to date شویم.



و اکنون سفر با صفر به پایان رسید...



صفر تمام شد، سفر ما نیز در تاریخ اسلام تا اینجا به پایان رسید. خدا کند مسافران، سالم به مقصد رسیده باشند و خدا کند محرم و صفر اسلاممان را زنده کرده باشد که در طلیعه ربیع، برای تماشای بهار ظهور آماده شویم، ما اکنون در کجای تاریخ ایستاده ایم و چه مسئولیتی بر دوش داریم؟ لحظه ای درنگ تا فردا خجل نباشیم!



پایان کلام ....



در این دو ماه خیلی از ما هر روز زیارت عاشورا را خواندیم، هر روز سلام کردیم بر «ثار الله» و هر روز لعن کردیم آنان را که بر پیامبر و آلش ظلم کردند، هر روز، و روزی صد بار گفتیم: «اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد ...» بعد از این دو ماه آیا به این فکر کردیم که اولین ظالم در حق رسول رحمت و مهربانی و خاندان پاکش کیست؟



اگر می خواهیم پیراهن مشکی عزا را از تنمان درآوریم و پیراهن سربازی مولایمان را بر تن کنیم، و در نهم ربیع با آخرین ذخیره الهی در زمین تجدید بیعت کنیم، فرصت کمی داریم تا بشناسیم اولین ظالم به خاندان پیامبر را،



در محرم و صفر، تولی و دوستی مان را ثابت کردیم، پای ثابت ذکر حسینی بودیم، عاشقانه سینه زدیم، گریه کردیم و خودمان را به حلقه دوستان و شیعیان علی (ع) وصل کردیم؛ اما تولی بی تبری مثل نماز بی وضو است، بیایید در روزهای آغازین ماه ربیع، بشناسیم اولین ظالمی را که ظلمی به بزرگی تمام تاریخ در حق پیامبر و اهل بیتش انجام داد و تبری بجوییم از او و تمام کسانی که پیرو و دنباله رو او بودند.



«اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد وآخر تابع له علی ذلک»



نظرات بازدیدکنندگان





• کاربر مهمان : عالی بود .علی یارتان

• کاربر مهمان : اصلا لحظه ای درنگ جائز نیست .ما موضعمان مشخص وخیلی خوب اولین ظالم وغاصب حق محمد وآل محمد را می شناسیم

• کاربر مهمان : سلام علیکم. کل یوم عاشورا...روایت نیست و فی نفسه حرف غلطی است. بلکه برعکس آن روایت است که: لا یوم کیومک یا أبا عبد الله. ضمنا همین آقای خمینی که شما او را امام می نامید در اواخر عمرش در نامه به گورباچف ـ نامه ای که بازتاب جهانی داشت ـ ابن عربی دشمن خبیث اهل بیت و کسی که در شهوداتش ابوبکر و عمر را مافوق امیر مومنان می بیند. چنین شخصی را به عنوان عارفی بزرگ معرفی می کند که باید توحید اسلام را از او فرا گرفت!!!!!!!!!!!!!!! آیا چنین شخصی با چنین بینشی ـ چه مقصر باشد و چه حتی قاصر ـ می تواند نایب امام زمان باشد؟؟؟!!!!!!!!کتاب " ابن عربی لیس بشیعی " از سید جعفر مرتضی عاملی را مطالعه کنید. پس مواظب باشیم تا فردا نزد اهل بیت خجل نباشیم!

• کاربر مهمان : در جواب دوست قبلی باید نکاتی عرض کنم: اول:کل یوم عاشورا شاید روایت نباشد اما کم نیستند ازین قبیل موارد که به دلیل شهرت مردم عامه فکر میکنند روایت معصوم می باشد. مثلا آن شعر معروف منسوب به امام که میگوید: ان کان دین محمد لیم یستقم... و همچنین روایت فوق مشهور ان الحسین مصباح الهدی و... که مورد دوم نقل به مضمون هست نه نص روایت/ دوم: دوما تنگ نظری های یکطرفه شما در باب ابن عربی و به همین نسبت کل مقوله عرفان و البته فلسفه! مروبط به قرن های هفتم هجری و آن طرف ها بود حالا دیگر اهل سنت هم عرفان و فلسفه را به عنوان جزئی از حیات علمی اسلام قبول کرده اند. حالا شما هی بیا و در تنگ نظری های کهنه خودت غوطه ور باش. البته شاید حرفهای من به دل دیگر بازدیدکنندگان ننشیند چون مستدل نیست ولی کانال فکری ای که شما در آن سیر میکنید تفکر را برنمی تابد. جدل را عشق است با شما...

• کاربر مهمان : بله این تنگ نظری است که کسی را که امیر مومنان را پایین تر از عمر می بیند یا مکاشفه ای در خوک دیدن شیعیان نقل می کند یا چندین بار خدا را در خواب می بیند!!! بله چنین کسی را ملعون دانستن تنگ نظری است !!!!!!!!!! با این حساب شما حق ندارید دم از تولی و تبری بزنید چون لعن دشمن مسلم اهل بیت را تنگ نظری می دانید! پس خواهشا تولی و تبری را بگذارید برای اهلش و شما با ابن عربی و مؤیدینش خوش باشید!... البته اگر خواستید " لحظه ای درنگ کنید " حتما آن کتاب را مطالعه فرمایید. من الله التوفیق

• کاربر مهمان : تند به همدیگر نتازید .ابن عربی در ولایت پذیری اش مشکل داره اما دستورات اخلاقی اش به درد طرف مقابل می خورد ه که امام ازآن استفاده کرده همین روس واهل تسنن به حرفای ابن عربی خودشان گوش لا برای دنیاشون کافیه .حیف نیست سخنان ارزنده ائمه را حروم کنیم وبه افرادی که درک نمی کنند بدهیم. پیروان اهل بیت رو سفیدمان کنند کافیه تو خودی هامون موندیم از روس توقع داری بشنوند و پیروی کنند

• کاربر مهمان : روز امامت حضرت مهدی وتبری ازدشمنان بر همه مبارکباد

• کاربر مهمان : برادر یا خواهر محترمی که نوشتید : " تند به همدیگر نتازید...." توجه کنید در آن نامه ابن عربی نه به عنوان معلم اخلاق! بلکه به عنوان کسی که باید اصلی ترین اصل دین یعنی توحید را از او فرا گرفت به آن روسی کافر معرفی شده است.!!! ضمنا ولایت پذیری ابن عربی نه تنها مشکل دارد بلکه او اساسا ولایت اهل بیت را قبول ندارد و در عوض در جایی ابوبکر و عمر و کسانی چون متوکل عباسی را از اولیاء الله می داند!!! و اهل بیت فرمودند "بنا عرف الله" و "بنا وحد الله" یعنی توحید فقط از کانال اهل بیت فرا گرفته می شود پس کسی چون ابن عربی ملعون چگونه می تواند توحید شناس باشد تا در نامه ای جهانی به عنوان معلم توحید معرفی می شود!!!؟؟؟؟ ضمنا اینکه فرمودید "حیف نیست سخنان اهل بیت را به انها بدهیم" حرف عجیبی است مگر نه این است که اهل بیت برای هدایت همگان آمده اند؟! مگر خود امام صادق علیه السلام با زندیق زمانش یعنی ابن ابی العوجاء سخن نمی گفت و مستدلا افکار او را باطل نمی کرد و توحید را اثبات نمی فرمود؟؟!!! مگر خودشان نفرمودند: اگر مردم محاسن کلام ما را بدانند از ما پیروی می کنند؟! من نمی گویم گورباچف هدایت می شد و نمی گویم هدف از آن نامه شخص او بوده بلکه می گویم اگر هدف از آن نامه هر چه بوده باید در آن اهل بیت به عنوان معلمان یگانه توحید معرفی می شدند نه ابن عربی که دشمن اهل بیت است!!!حتی اگر هدف دعوت به اخلاقیات بود ـ که نبود ـ نباید از دشمن اهل بیت تمجید می شد. به راحتی می توان تصور کرد کسانی که از تشیع چیزی نمی دانند ولی علاقه مندند بدانند, وقتی از زبان رهبر یک مملکت شیعی چنین چیزی می شنوند چه گمانی می کنند؟! درد ما این است! خصومت شخصی هم با کسی نداریم.

• کاربر مهمان : بزرگواری که زحمت کشیده و فرموده جمله کل یوم عاشورا حدیث نیست .لطفا نظرشان را در باره این بیانات که همه جا به چشم می خورد وشنیده می شود بیان بفرمایند اگر حدیثند سند آنرا ذکر نمایند . الصلاة معراج المومن - مداد العلماء افضل من دماء الشهداء - اطلب العلم من امهد الی اللحد - ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاة

• کاربر مهمان : نام دیگر آن کتاب " ابن عربی سنی متعصب " است و خلاصه ای از عقاید گزارش شده ابن عربی در آن کتاب در اینجا آمده است: http://bit.ly/hvdVEz

• کاربر مهمان : سلام بر همه دوستان جای تاسف است که برخی از دوستان فاضل و اهل علم، به جای بحث علمی، به مغالطه کاری روی می آورند. منظورم آن دوستی است که از نام برده شدن ابن عربی در نامه معروف امام خمینی به گورباچف سخت بر آشفته است. قبل از هر مطلبی می خواهم توجه آن دوست عزیز را به این نکته جلب کنم که اگر حضرتعالی هم اکنون توفیق بحث پیرامون موضوع فوق را اری، در ظل نظامی دینی و الهی است که بزرگمرد تاریخ معاصر ما و نائب بر حق امام زمان(عج) حضرت امام خمینی آن را بنیان گذاشت و نائب فعلی امام زمان حضرت امام خامنه ای در حال حاضر سکان دار آن است. پس در قدم اول، حقی از امام خمینی به گردن همه ما و خصوصا آن دوست منتقد ما هست که نمی تواند از آن حق فرار کند. بعد اینکه هرچه در نامه امام به گورباچف تعمق کردم، از آنچه که جناب منتقد مدعی شده چیزی ندیدم. در نامه امام، سخن از استدلال های قوی فلسفی و عقلی تفکر دینی اسلامی است. طبیعی هم هست که در چنین بحثی، آوردن روایت جایگاهی ندارد، چون طرف بحث اصلا مسلمان نیست که روایت ائمه مسلمین را سمعا و طاعتا بپذیرد. اینجاست که مباحث عقلی جایگاه پیدا می کند و در چنین موقعیتی، امام خمینی مفصلا از جناب فارابی، جناب بوعلی سینا و نهایاتا صدرالمتالهین نام برده و در آخر کار، فقط فرموده است که از آثار ابن عربی در این مورد نام نمی بریم. گویا این منتقد عزیز، هنوز متوجه نیست که هر مبحثی اگر در جای خود مطرح نشود، نه تنها نتیجه مفید نخواهد داد که در بسا مواردی، نتیجه منفی می گیریم. شما اول به اقای گورباچف ثابت کن که روایت معصومین لازم الاتباع هست بعد فرهنگ دینی اهل بیت را به آنها معرفی کن. انچه امام در نامه اش به آن اشاره داشته در راستای بهره گیری از مباحث کلی عقلی صورت گرفته توصط عده زیادی علماست که ابن عربی هم به عنوان یک صاحب نظر (هرچند که ممکن است در بسیاری از مسائل نیز نظری مخالف نظر شیعه داشته باشد) فقط نام برده شده و در هیچ جای نامه هم نیامده که در فراگیری مباحث مهم توحیدی به ابن عربی مراجعه شود و توحید از او فرا گرفته شود. دروغ بستن به شخصیت یگانه ای همچون امام خمینی با این همه مستنداتی که هست به آن شکل خنده داری که توسط آن منتقد عزیز انجام شده از یک طرف تاثر و تاسف انگیز بوده و از طرف دیگر نشان می دهد که جعل و تحریفی که در طول تاریخ نسبت به برخی روایات و متون روی داده، چگونه می توانسته آغاز شده باشد. سخن آخر اینکه بحث در مورد ابن عربی و ارادت امام خمینی نسبت به او، مقوله مفصلی است که در این مجال نمی گنجد. همیقدر بگویم که امام خمینی، فقیهی عارف بود که نهایت ارادت را به اهل بیت علیهم السلام داشت، اما به دلیل گرایشات عرفانی خود، شاید در بعضی موارد علمی از ابن عربی هم استفاده کرده باشد. همچنین نباید از نظر دور داشت که کسی در مورد امام خمینی قائل به عصمت نیست. او هم انسانی است که ممکن است گاهی خطا کند. اما حتی اگر خطا هم کرده باشد (که معلوم نیست کرده باشد) باز هم از ارزش او در ایجاد یک ساز و کار جدید از تفکر دینی بر مبنای اندیشه اهل بیت علیهم السلام چیزی کاسته نمی شود. همه ما مدیون اوییم حتی اگر شیعه هم نباشیم. چرا که انقلاب او موجب احیای مجد اندیشه دینی در سرتاسر جهان گردید.

• کاربر مهمان : سلام بر شما دوست گرامی و سپاس که سعی کردید پاسخی علمی به بنده بدهید. بنده هم مطالب شما را دسته بندی کرده و ذیل هر یک جواب می دهم: 1. فرموده اید: در ظل حکومت فعلی است که بنده می توانم چنین بحثی مطرح کنم و لذا بنیانگذار این حکومت بر گردن بنده هم حق دارد. پاسخ: اولا بحث درباره ابن عربی و انتقاد از او مخصوص این دوره نیست که لطفی از جانب این حکومت تلقی شود. در طول قرون گذشته عالمان بیدار و بدعت شناس درباره این ملعون و یا توهمات باطل او سخن گفته اند . مثل علامه بزرگوار مجلسی یا فقیه بزرگ شیخ جعفر کاشف الغطاء یا میرزای قمی ویا علامه میرزا حبیب الله خوئی شارح نهج البلاغه ووو...آیا همه ایشان از نعمت! این حکومت برخوردار بوده اند؟؟؟!!! ثانیا آیا این خیلی امتیاز مهمی برای یک حکومت است که کسی بتواند در فضای مجازی و به صورت ناشناس! درباره ابن عربی سخن بگوید؟؟!! یا از رهبر آن حکومت انتقاد کند که چرا از دشمن اهل بیت تمجید کرده است؟؟!! ثالثا مطمئنید که همین مسأله نمی تواند برای نگارنده این سطور باعث ضرر مالی یا جانی شود؟؟!! اگر شما سراغ ندارید بنده موارد مشابهی را دیده ام و شنیده ام! رابعا فرض می گیریم که بنده به خاطر این حکومت کاملا آزادم که چنین بحثی انجام دهم آیا صرف این بهره وری بنده از این فضای آزادی! ملاک حقانیت این حکومت می شود تا شکر بانیانش را بر من واجب سازد؟؟!! مثلا می دانیم که قیام بنی عباس علیه بنی امیه و مشغول شدن ایندو به یکدیگر باعث ایجاد فضایی شد تا حضرت صادق علیه السلام بتواند معارف شیعه را انتشار دهد. حال با این دیدگاه شما آیا بنی عباس بر حق بودند و شکرشان بر امام صادق واجب؟؟؟!!! پس اینکه فرموده اید نایب بر حق و...همه بر مبنای اعتقاد خودتان است و بنده چنین اعتقادی ندارم و خلاصه این اول نزاع است پس نمی توانید عین مدعا را به عنوان دلیل بیاورید! یه عبارت دیگر به کسی که این حکومت یا بانیانش را محق نمی داند نمی توان گفت: محقند! پس باید شکر بانی آن را به جای آوری!

• کاربر مهمان : ای آقا من که گفتم با این جماعت استدلال کردن نتیجه نمیده، چون ذهن ایشان اصولا استدلال بردار نیست. اندیشه خشک و تکبعدی فقهی باعث می شود این جماعت غیر از خودشان همه را اعم از عارف و فیلسوف کافر بکشند. نشانه میخواهید برای حرفم؟ چشم! نشانه و دلیل هم عرض میکنم. در لابلای همین نظرات یک دوستی که ایکاش نام مستعار برای عدم تداخل نظرات ذکر میکرد مواردی را متذکر شده بودند. درجواب هم دوست منتقد ابن عربی و امام خمینی ادعا کردند سخنان ایشان را پاسخ داده اند. اما ماکه هرچی مطالع کردیم دوست مخالف ابن عربی فقط به مورد اول یعنی بحث حق حکومت فعلی و...اشاره کردند. و باقی مسائل که جان کلام و همان موارد اندیشه ای و عقلی بحث بود را مسکوت گذاشتند.***خلاصه کلام بنده: حقیر پسرخاله ابن عربی نیستم که مشخصا از وی جانبداری کنم اما سالهاست اندیشه تک بعدی و کانالیزه شده فقهی ذهنم را آزار می دهد. این جماعت اصولا به همه عالم آدم گیر می دهند. فقط خودشان مسلمانند و باقی مسلمین که بر سبیل عقل یا ذوق و عرفان رفته اند کافر و بی دین*** نویسنده:آتقی

• کاربر مهمان : 2. نوشته اید:" در نامه امام، سخن از استدلال های قوی فلسفی و عقلی تفکر دینی اسلامی است. طبیعی هم هست که در چنین بحثی، آوردن روایت جایگاهی ندارد، چون طرف بحث اصلا مسلمان نیست که روایت ائمه مسلمین را سمعا و طاعتا بپذیرد. اینجاست که مباحث عقلی جایگاه پیدا می کند " پاسخ: اشکال شما و خیلیهای دیگر دقیقا همینجاست که گمان می کنید روایات اهل بیت علیهم السلام در مسائل اصول عقایدی چون توحید, حدوث عالم, اختیار و...فاقد استدلال عقلی و صرفا تعبدی است!!! و این پندار عجیبی است که متأسفانه بر اثر تبلیغ فیلسوفان و طرفدارانشان بسایر فراگیر شده است! در حالیکه تورقی در روایات اعتقادی و خصوصا مناظرات اهل بیت با فیلسوفان و ملحدین زمانشان همچون ابن ابی العوجاء , سلیمان مروزی و عمران صابی... به راحتی نمایانگر استدلالات عقلی و خدشه ناپذیر ائمه در اصول عقاید است . رجوع کنید به :( الکافی ج1 ص 74 حدیث 2 و ص 78 ح3 و کلا کتاب التوحید کافی و صدوق) اصولا معقول نیست در بحث با زندیقی چون ابن ابی العوجاء یا ملحدی چون سلیمان مروزی امام به او بگوید چون من حجت خدا هستم پس حرفم را تعبدا بپذیر!!!! این واقعا ادعای مضحک و ظلم بزرگی است که در حق روایات اعتقادی (در باب اصول عقاید) شده است. پس اهل بیت علیهم السلام معلمان عقول هستند و انسان عاقل وقتی که در مباحث عقلی بخواهد سر کلاس معلمی برود هرگز امام صادق را رها نمی کند تا سر درس ارسطو و افلاطون و جوکیان هند و....برود. بله برادر یا خواهر گرامی درد این است که دین ما را تکه پاره کردند و گویا مأموریت دین را فقط بیان احکام تعبدی دانستند ولی تعلیم اصول عقاید را بر گردن فلسفه ای گذاشتند که از یونان دور از تربیت انبیاء آمده بود و یا بر گردن عرفانی گذاشتند که از هند و ایران باستان نشأت گرفته بود!!! اهل بیت را با ترجمه همین کتب یونانی و هندی و ایرانی خانه نشین علمی کردند پس از آنکه در سقیفه خانه نشین سیاسی کرده بودند. ضمنا اگر کسی عمیقا و به دور از شعار و جنجال و تعصب وارد مسائل فلسفی شود و از آن طرف ردیه های متکلمین و فقهای بزرگ شیعه همچون شیخ مفید یا شیخ طوسی یا علامه حلی یا علامه مجلسی را ببیند متوجه خواهد شد که فلسفه تنها ادعای عقلی بودن دارد ولی در حقیقت پاره ای توهمات بی دلیل را به صورت قیاس استدلالی آراسته اند و عده ای را فریفته اند. در اینباره اگر خواهان تفصیل باشید رجوع کنید به کتب و مقالات این سایت: www.faraerfan.com 3. نوشته اید : " انچه امام در نامه اش به آن اشاره داشته در راستای بهره گیری از مباحث کلی عقلی صورت گرفته توصط عده زیادی علماست که ابن عربی هم به عنوان یک صاحب نظر (هرچند که ممکن است در بسیاری از مسائل نیز نظری مخالف نظر شیعه داشته باشد) فقط نام برده شده و در هیچ جای نامه هم نیامده که در فراگیری مباحث مهم توحیدی به ابن عربی مراجعه شود و توحید از او فرا گرفته شود" پاسخ: واقعا حرف عجیبی زده اید! اولا محور اصلی آن نامه دعوت آن کافر به خداست. در جای جای نامه به این مسأله تصریح شده است توجه کنید: " اولين مسأله‌اي كه مطمئناً باعث موفقيت شما خواهد شد اين است كه در سياست اسلاف خود داير بر «خدازدايي» و «دين‌زدايي» از جامعه..." و یا " مشكل شما عدم اعتقاد واقعي به خداست... مشكل اصلي شما مبارزه طولاني و بيهوده با خدا و مبدأ هستي و آفرينش است. " ثانیا درباره ابن عربی آمده است: " ديگر شما را خسته نمي‌كنم واز كتب عرفا و بخصوص محي‌الدين ابن‌عربي‌ نام نمي‌برم؛ كه اگر خواستيد از مباحث اين بزرگمرد مطلع گرديد، تني چند از خبرگان تيزهوش خود را كه در اين‌گونه مسائل قوياً دست دارند، راهي قم گردانيد، تا پس از چند سالي با توكل به خدا از عمق لطيف باريكتر از موي منازل معرفت آگاه گردند، كه بدون اين سفر آگاهي از آن امكان ندارد." آیا این منازل معرفتِ عمیقِ لطیفِ باریکتر ازمو! که خبرگان مارکسیست وتیزهوش شوروی باید با توکل بر خدا!!! از مباحث این بزرگمرد!!! فرا گیرند چیست؟؟؟!!! یکسری اصول عقلی کلی همچون "محال بودن اجتماع نقیضین" است؟؟؟!!! یا معارف اعتقادی و در رأس همه توحید است که گورباچف از اول نامه تا پایان به آن دعوت شده است؟؟؟!!! دوست عزیز شما اگر می خواهید اشکال ملا لغتی بگیرید بله ایشان عین عبارت" معلم توحید" را نیاورده ولی اگر بدون تعصب به محتوای نامه و این عبارات اخیر توجه نمایید تصدیق خواهید کرد که تمجید از محی الدین حتی بیش از معلم توحید بودن است بلکه معلم جمیع منازل باریک معرفت دانسته شده است!!! باید پرسید چنین عارفی چگونه به ولایت امیر مومنان معرفت نیافته و برعکس متوکل عباسی را از اولیاء الله می داند؟؟؟؟!!!!! چرا باید در نامه ای با بازتابی جهانی چنین فرد منحرف و خبیثی به عنوان "بزرگمرد" و عارف به "منازل معرفت" معرفی گردد؟؟؟؟؟ ـ فقط لحظه ای به وجدان خود رجوع کنید و از خداوند مدد گیرید شاید دریچه ای برای واکاوی مشهورات زمانه باز شود چنانچه برای امثال بنده شد! ـ 4. نوشته اید: " همیقدر بگویم که امام خمینی، فقیهی عارف بود که نهایت ارادت را به اهل بیت علیهم السلام داشت، اما به دلیل گرایشات عرفانی خود، شاید در بعضی موارد علمی از ابن عربی هم استفاده کرده باشد..." اولا با آنچه که در بالا ذکر شد معلوم شد فراگیری و ارادت ایشان به ابن عربی بسیار بالاتر از استفاده علمی است بلکه او را معلم منازل باریک معرفت می دانند!!! ثانیا علم و معرفت صحیح تماما نزد اهل بیت است و معنا ندارد مرید اهل بیت به غیر ایشان برای استفاده مراجعه کند آن هم در عقایدی چون توحید و آن هم به کسی که مزخرفترین و بدترین عقاید را دارد.(برای نمونه ای از عقایدش رجوع کنید به مقاله معرفی شده در کامنتهای قبلی) ...خود اهل بیت فرمودند: دروغ می گوید کسی که گمان دارد از ماست ولی به غیر ما تمسک می کند. 5. اگر این مطلب را بدون تعصب پیگیری کردید امید است روزی به لطف خدا به نادرستی ادعاهای عبارات آخر نوشتار خود نیز برسید. و ببینید که آیا آنچه احیا شد برمبنای اندیشه اهل بیت بود یا...؟! و آیا کسی که آنچنان به ابن عربی ارادت دارد می تواند مرید حقیقی اهل بیت و مجدد اندیشه های آنان باشد؟؟!! در باب اصل مسأله انقلاب اگر طالب تفصیل بودید ایمیل بدهید در خدمت هستم. من الله التوفیق

• کاربر مهمان : با احترام به مسؤ لین این سایت .ما که از نظرات آتقی وحاج قلی و خان باجی چیزی نفهمیدیم.دعوا سر چیه ؟ سر روح الله یا امام امت بودنش یا ابن العربی و ت ک ف ی ر ش یا ...

• کاربر مهمان : عزیزان لطفا عاقلانه نظر بدین .اگه شماها زمان حضرت علی (ع) بودین چه بسا که مولا رابخاطر ادامه همکاری با زیاد بن ابیه و شریح قاضی و....از امامت ساقط می کردید.شیعه با تقوی وسعه صدرش زنده است. دو کلام سیاهی خوندید فکر می کنید علامه دهر شدین. ایرا د گرفتن و انتقاد کردن هم باید عالمانه باشد

• کاربر مهمان : دوست عاقل من! قیاس شما کاملا اشتباه است !سخن بر سر بکارگیری شخصی با عقیده خراب, در امور دنیوی نیست ـ به خاطر کاردانیش یا از باب قحط الرجال ـ بلکه بحث بر سر معرفی انسانی کاملا فاسد العقیده و منحرف به عنوان معلم منازل معرفت برای خلائق است!!! آیا همان حضرت امیر علیه السلام هیچگاه می آمد بگوید ای مردم بروید منازل معرفت را از شریح قاضی یا زیاد بن ابیه فرا گیرید؟؟؟؟!!!!! آیا با وجود تعالیم اهل بیت علیهم السلام مسخره نیست که برای درک منازل معرفت به دیگران آن هم از نوع ابن عربی فاسد العقیده رجوع کنیم؟؟!!! ...ضمن تشکر از مسوولین محترم سایت تقاضا دارم این امکان را فراهم کنندکه اسامی کامنترها حذف نشود و همه با عنوان کاربر مهمان نباشند!

• کاربر مهمان : سلام به عزیزان پر مدعا این جانب تو این عمر با برکتم رهبران وسردمدارن مختلف دیدم ومطالعات تاریخی فراوانی هم داشتم واز محضر دانشمندان وعلمای بزرگ بهره مند بودم . از صدر اسلام تا حالا نه برای ائمه امکان تشکیل حکومت حق بوده ونه مرحوم کلینی و مفید وعلامه حلی و مجلسی و مدرس و... توانستند اینگونه اسلام را عزیز کنند .آنها زمینه را مهیا کردند وامام این شاگرد مکتب حقه اسلام که شاگرد قرآن و کلام . فقه . حدیث.عرفان.تفسیر.فلسفه و...تمام علوم مورد تایید ائمه است از این مکتب غنی در بهترین زمان وبا کمک بهترین مردمی که در این راه خون دادند اسلام را به جهانیان معرفی کرد حتی دشمنان به آن اذعان دارند.از دسیسه های دشمن آگاه باشید وقتی نتوند با نیروی نظامی به مقابله بیاد از راه ضربه زدن به دین وارد می شه که ای آقا فلان عالم نظر فقهی اش قبول نیس یا فلانی نظر رجالی ویا نظر عرفانی وفلسفی اش خدشه داره و از این خزعبلات .که افراد یک مذهب را بر علیه یکدیگر بشورانند آن هم مذهب حقه شیعه که همه دشمنان بر علیه ما متحد شده اند ومارا رافضی و همدست با غیر مسلمانان می دانند یک عده بی خرد که اصلا درد دین ندارند تا چه رسد درد انقلاب زبان تعدی به اصلی ترین فرد انقلاب می زنند تا نوبت به بعدیها هم برسد. شمااگر از اسلام ابن العربی و جاحظ و ابو هریره و ...را می شناسید لطفا میرزای شیرازی . میرزای قمی .علامه امینی . نواب .شهید اول ودوم و....رابشناسید و ثانیا که خیلی هم مهم است روش برخورد با مخالف را هم از بزرگان مورد نظر خودت یاد بگیر . بجای آنکه برعلیه امام امت قلم زنی کنی برای اسلام چه کردی ؟ برای شیعه چه کردی؟ برای جهان انسانیت چه کردی؟ شاید قربة الی الله وبرای شادی دل پیامبر وائمه است که با ظاهر ی دلسوز به شیعه به مبارزه با روح الله پرداخته ای؟!!!! سعیکم مشکور که دل دشمنان را خوب شاد می کنی !!شیعه آگاه تراز آن است که گول شیادان سفسطه گر را بخورد . تاریخ ما پر است از افرادی که جاهلانه و یا عامدانه سعی کردند ضربه بزنند . مو اظب باش که دینت را بخاطر دنیای دیگران از دست ندی . واگر دین نداری به قول امام حسین که به دنیا گران فرمودند: کونوا احرارا فی دنیاکم. والسلام علی من اتبع الهدی

• کاربر مهمان : در جواب دوست فوق: خدا بر برکات عمر شما بیفزاید! لطف کنید بدون کلی گویی و شعار دادن, در محور مورد بحث و در ذیل مطالب مطرح شده اگر نقدی دارید بفرمایید. شعارها را بگذارید برای جای دیگر! تکرا مدعا دردی را دوا نمی کند.

• کاربر مهمان : فرهیخته ای که برای ضربه زدن به امام راحل نامه ایشان به گورباچف را زیر ذره بین نقد ناشیانه گذاشته ای .به کتاب چهل حدیث . شرح دعای سحر. توضیح المسائل. وصیت نامه و.... سخنرانی ها و تاثیرات انکار ناپذیر ایشان بر ابعاد دینی. اجتماعی. سیاسی. اقتصادی نیز مراجعه نمایید وبی غرض قضاوت کنید باشد که خدا هدایتتان کند. با این بینشی که دارید اکثر بزرگان دین منحرفند و شما صراط مستقیم.انا لله وانا الیه راجعون.چطور می خواهی جواب یه قطره از خون شهدا از صدر اسلام تا امروز را بدین.

• کاربر مهمان : از مسؤلان محترم سایت خواهشمندم بخش هایی از زندگی امام را به نمایش بگذارند

• کاربر مهمان : آغاز امامت حضرت صاحب الزمان را به همه شیعیان تبریک میگویم و همچنین به درک رفتن عمر لعنت الله علیه را عمر کشون خوشبگذره

• کاربر مهمان : خوب بود اول تسلیت شهادت امام عسکری را می گفتید بعد جشن .....می گرفتید. وقتی تعادل ندارید از اون ور می افتید

• کاربر مهمان : ابن عربي براى برخى از رجال مقام شامخى قائل است و ابوبكر را در بالاترين مرتبه آن مقام مى‏داند. ابن عربى در فتوحات آورده است اگر بندگان خالص الهى از هر در بهشت كه بخواهند وارد شوند وارد مى‏شوند، اما ابوبكر از تمام درهاى بهشت وارد مى‏شود. ابن عربى وعلم ابوبكر در بينش ابن عربى ابوبكر داناترين مردم به اسرار وشأن نزول آيات قرآن بود ابن عربى وخلافت بلا فصل ابوبكر ابن عربي در شش مورد از فتوحات حديث «لو كنت متّخذا خليلاً لاتخذت ابا بكر خليلاً» را شاهد بر عظمت ابوبكر بلكه همتا يا تالى تلو پيامبر اكرم صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله ‏وسلم بودنش مى‏داند، بلكه از آن ضرورت خلافت بلافصل ابوبكر را ثابت مى‏كند. در فتوحات مكّيّه مى‏گويد: «وورد فى الخبر لو كنت متخذا خليلاً لاتخذت ابا بكر خليلاً لكن صاحبكم خليل اللّه‏. فانظر الى ما تحت هذا من المعنى اللطيف قال بعضهم. ونيز در فتوحات آورده است «...والميم وجود العلم الذى بعث اليهم، والنقطة التى تليه ابو بكر رضى‏الله‏عنه، والنقطة التى تلى الميم الثانية محمد صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم». «...فانه (ابوبكر) واقف مع صدقه، ومحمد عليه‏السلام واقف مع الحق ». «و لما لم يصح اجتماع الصادقين معا لذلك لم يقم ابوبكر فى حال النبى صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏سلم وثبت مع صدقه. ابن عربى و عصمت عمر ابن عربي براى عمر بن خطاب مقامى از تقوا را قائل است كه آن را منشأ عصمت وى مى‏داند، در فتوحاتش مى‏گويد: لهذا قال صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏سلم فى عمر بن الخطاب (حين) يذكر ما أعطاه اللّه‏ من القوّة: يا عمر ما لقيك الشيطان فى فجّ الاّ سلك فجّا غير فجّك فدلّ على عصمته بشهادة المعصوم و قد علمنا ان الشيطان ما يسلك قط بنا الاّ الى الباطل و هو غير فجّ عمربن الخطاب فما كان عمر يسلك الى فجاج الحق بالنص فكان ممن لا تأخذه فى اللّه‏ لومة لائم فى جميع مسالكه ابن عربى براى چگونگى مقابله با وساوس شيطانى نسخه‏اى مى‏پيچد وسپس مى‏گويد: و بهذا الدواء يذهب مرض الشيطان من نفسك و تكون «عمرى المقام» ما يلقاك الشيطان فى فج الاّ سلك فجا غير فجك اذا عاملته بمثل هذا... مبناى ابن عربى در مسئله خلافت ابن عربي در فتوحات مى‏گويد: «...و أولى الامر منكم اى اذا ولى عليكم خليفة عن رسول أو التمسوه من عندكم كما شرع لكم فاسمعوا له وأطيعوا ولوكان عبدا جبشيا مجدّع الاطراف فان فى طاعتكم ايّاه طاعة رسول‏ اللّه‏ صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏سلم و لهذا لم يستأنف فى اولى الامر أطيعوا واكتفى بقوله أطيعوا الرسول...» ابن عربى بر خلاف نظر شيعه كه معتقد است كه «الو الامر» كسانى هستند كه خدا آنان را «ولى‏امر» مسلمين قرار داده به قرينه عطف بر رسول واطلاق امر به طاعت كه دو برهان بر لزوم عصمت امام وخليفه واولو الامر است. وى با تفسير آيه به حديث «لوكان عبدا حبشيا مجدّع الاطراف» اطاعت هر كسى را كه بر منصب خلافت وحكومت قرار گرفت را واجب مى‏شمرد، وحال آنكه شواهد ساختگى آن حديث در دلالت وسندش آشكار است. ابن عربى وكشف وشهود موهوم وی در مناقب شيخين تنها منشأ ارادت ابن عربي به ابو بكر وعمر احاديث گذشته نيست، بلكه مناقب آن دو را با كشف وشهود يافته است، او در خطبه اول كتاب فتوحات ادعاى مكاشفه‏اى مى‏كند ومى گويد: «...شاهدته عند انشائى هذه الخطبة فى عالم حقائق المثال فى حضرة الجلال مكاشفة قلبيه فى حضرة غيبيه و لما شاهدته صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏سلم فى ذلك العالم سيدا معصوم المقاصد...والصديق على يمينه الانفس والفاروق على يساره الاقدس در اين مكاشفه نه تنها در عالم حقائق ابوبكر را در سمت راست پيامبر و عمر را در سمت چپ مشاهده كرده، كرامتى بالاتر از آن براى خود ديده است ومى‏گويد: «فالتفت السيد الاعلى والمورد العذب الاحلى والنور الاكشف الاجلى فرآنى و راء الختم (حضرت عيسى عليه‏السلام) لاشتراك بينى و بينه فى‏الحكم فقال له السيد هذا عديلك و ابنك و خليلك انصب له منبر الطرفاء بين يدىّ... ابراز ارادت به شيخين با فحاشى به شيعه ابن عربى آن چنان به ابو بكر وعمر عشق مى‏ورزد كه به وسيله فحش ونا سزا گويى مى‏كوشد حقد وكينه خود را نسبت به آنان كه به شيخين ارادت نمى‏ورزند ابراز كند. او كلمه خنزير كه حاوى خباثت ظاهرى وباطنى است را به اين منظور انتخاب كرده وبراى اينكه بهتر در نفوس مؤثر افتد حيله‏اى انديشيده وآن را به عنوان يك مكاشفه از رجال اللّه‏ مطرح مى‏كند. ابن عربي در فتوحاتش مى‏گويد: «ومنهم (رجال اللّه‏) الرجبيون وهم اربعون نفسا فى كل زمان لا يزيدون ولا ينقصون وهم رجال حالهم القيم بعظمة اللّه‏ وهم ركن الافراد وهم أرباب القول الثقيل من قوله تعالى «انّا سنلقى عليك قولاً ثقيلاً...»لقيت واحدا منهم...وكان هذا الذى رأيته..كشف الروافض من اهل الشيعة.. فكان يراهم خنازير.. فاذا مرّ عليه يراه فى صورة خنزير فيستدعيه ويقول له تب الى اللّه‏ فانك شيعى رافضى.. پاورقیها: 1. فتوحات ج 1 ص 212 باب 33 الثالث والثالثون 2. فتوحات مكية ج1 ص318 باب الخامس والستون 3 . فتوحات مكيّه ج1 ص181 باب الثالث والعشرون . فتوحات ج1 ص200 باب الثلاثون . فتوحات مكية ج1 ص284 باب الخامس والخمسون . فتوحات ج1 ص264 باب 48 مسئله 3. . فتوحات مكيّة ج1 ص2 خطبه كتاب . فتوحات مكيّة ج1 ص2 خطبه كتاب . فتوحات ج 2، ص 8، الباب الثالث والسبعون.